اضطراب مهمان ناخوانده

همه ما از صبح کله سحر تا شب و در همه روزها، ساعات و دقایق زندگی واژه اضطراب را با تمام وجود درک میکنیم. شاید به دنبال راهکار های غلبه بر اضطراب و مقابله با استرس باشیم. از شغل و تحصیل گرفته تا تعاملات بین فردی. اصولا نوع نگرش ما درباره واژه اضطراب در نهادینه شدن آن در وجودمان نقش تعیین کنندهای بازی میکند. امروزه کتابها در این باب نوشته شده و توصیههایی گهگاه از عدم آگاهی و تخصص ارائه میشود که هیچ کاربردی در زندگی ندارد. تنها کتب و مقالاتی برای ما سودمند است که مبتنی بر ساختار ذهنی انسان و بر پایه اصول و نظریههای روانشناسی باشد و آن وقت خواهید دید چه اثرات مفیدی برایتان به ارمغان میآورد.
تنها راه کاهش اضطراب این است که آن را تجربهاش کنی و وقتی تجربه شد، یا از بین خواهد رفت و یا به مقدار قابل ملاحظهای کم خواهد شد. راس هریس نویسنده کتاب سیلی واقعیت که کتاب خود را بر مبنای رویکرد اکت ( درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) به نگارش درآورده خود میگوید در یکی از جلسات سخرانیام در حالی که اساتید بسیار مشهوری در ردیف اول سالن همایش نشسته بودند، اضطراب شدیدی داشتم به طوری که کف دستانم خیس عرق شده بودند. تنها راهی که میتوانستم بر این اضطراب غلبه کنم فقط تجربه کردن آن بود. رو به حضار و اساتید کردم و گفتم: صحبت کردن در مقابل شما بزرگان کار سختی است و این قطعا از چهره من قابل درک است ولی من استرس را در کنار خود نگه میدارم و شروع به کارم میکنم تا او هم نظاره گر باشد که من از پس این کار چگونه با موفقیت بر خواهم آمد.
اصولا به رسمیت شناختن اضطراب و استرس به این معناست که وجودش را نفی نخواهیم کرد ولی تسلط خود را در امور مختلف زندگی به رخش خواهیم کشید و این مساله ناخودآگاه در از بین بردن آن نقش بسزایی دارد. شاید این مثل را شنیده باشید که اگر در یک شهر بیماری بیفتد اولین کسانی که به آن مبتلا میشوند ترسو های آن شهر هستند. بنابر این شناخت اضطراب و درک آن به ما ثابت میکند که در حال انجام یک امر مهم و حیاتی هستیم پس چنان به تقویت خود میپردازیم که اضطراب خود، از ذهن ما رخت بربندد و جایی دیگر خودنمایی کند.
نادر قنبری
